حرم حضرت معصومه بعد ازمایشگاه
مامانی وقتی جواب از ازمایشگاه گرفتم از همونجا رفتم حرم حضرت معصومه هم اینکه به در حرم رسیدم داشت اذان مغرب میگفت ناخداگاه زدم زیر گریه از خدا خواستم مواظب نی نی پاک من باشه حضرت معصومه به غریبیش قسم دادم نگهدار من و بابایی و نی نی غریبم باشه بعد نماز مداحی شروع شده بود من یه کمی گوش دادمو از شوق نی نی دار شدنم اشک میریختم بابایی پشت سر هم زنگ میزدو نمیدونستم بهش چی بگم تصمیم گرفتم یه جوری سوپرایزش کنم بهش گفتم جواب منفیه رفتم خونه عمه اصلا تو حال و هوای دیگه بودم بابایی هر لحظه نگام میکردو با ابروش میپرسید چی شد منم میگفتم منفی موقع اومدن خونه تو ماشین باز بابایی دلش طاقت نیاوردووووو باز پرسید چی شد منم برگه ازمایش بهش ...
نویسنده :
مامانی
17:13