پرنسس بارانپرنسس باران، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

پرنسس باران عشق مامان و بابا

ماجرای فهمیدن مامان شدن

1391/10/7 16:32
نویسنده : مامانی
97 بازدید
اشتراک گذاری

گل زیبای مامان 

یک شب سرد زمستان بود که بابایی سرماخورده بود شدید به بابایی گفتم بریم دکتر بابایی قبول نکرد من اصرار کردم خلاصه قبول کرد بره دکتر باهم رفتیم بابایی رفته بود داروهاشو بگیره بهش گفتم یه بی بی چک بخر بابای هم خرید اومدیم خونه شب بود... 

منم بی بی چکو گذاشتم  خط دوم خیلی خیلی خیلی کمرنگ شده بود طوری که میبردم زیر مهتابی در حد توهم استرسپیدا بود به بابایی گفتم خط دوم معلومه بابایی نگاه میکرد میگفت این که خطی پیدا نیست میبردیم زیر لامپ مهتابی بابایی میگف نه این که در حد توهمه ازشانس بد یه دونه بی بی چک بیشتر نبود من یه حس عجیبی داشتم انگار یه حس درونی بهم میگفت داری مامان میشی استرس تمام جونمو گرفته بود افتادم تو اینترنت تا 2-3 نصف  شب بیدار بودم ببینم خط کمرنگ نشانه بارداری هست یا نه خلاصه خیلی جستجو کردم به نتیجه قطعی نرسیدم خوابیدم صبح زود ساعت 7 بیدارشدم مامانی تا 11 صبح همش میخوابیداااااااااخواب  اون روز خیلیزود پاشدم بابایی چون مریض بود دکتر بهش یه روز استراحت داد بابایی تو خواب ناز بود من همین که از خواب پاشدم رفتم لباس بپوشم برم داروخونه از بس استرس داشتم فراموش کردم اینجا داروخونه ها از ساعت9 به بعد باز میشه بلههههههههههههه رفتم داروخونه و درش بستته بود تو مسیر رفت و برگشت همش فکرم مشغول بود اومدم خونه بابایی با صدای در بیدار شد گفت بگیر بخواب من بیدار شدم میرم برات بی بی چک میخرم منم بهش گفتم تو تا بیدارشی ظهر میشه من دارم از استرس میمیرماسترساسترسخلاصه تا وقتی که ساعت 9 بشه باز رفتم تو اینترنت خلاصههههه ساعت 9 شد رفتم سه تا خریدم اوردم دیدم خط دوم کمرنگه یعنی با یه کم توجه پیدا بود از دیشب یه کم رنگش بیشتر شده بود اومدم خونه جیغ کشیدم بابایی از خواب پرید من گفتم باردارم بابایی هم نگاه کرد گفت فردا میریم ازمایش من گفتم امکان نداره بایید همین الان بریم ازمایش خون بدم خلاصه با اصرار من رفتیم و گفتن جوابو فردا بگیریم واییییییی مگه روز شب میشد تازه صبح امروز آز دادم فردا غروب باید جوابو میگرفتم وایییییییییییی خدا چقد دیر فردا شب شام خونه عمه بودیم به بابایی گفتم من میرم جوابو میگیرم بعدش میرم خونه عمه شما هم از سرکارت بیا اونجااااااا فرداش رفتم جوابو گرفتم بلهههههههههههههههههه جواب مثبت و مامانی تو شکمش یه نی نی ناز داره و داریم مامان و بابا میشیم

هووووووووووووووووووووووووووررررررررررااااااااااااااااااااااااااهوراهورا ......خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااا هزاران بار شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)